خدا نور هست....
شنبه ۸ مهر میریم دبی. برادرم هم بعد از ۹ سال از آمریکا میاد که ببینمش. ۱۰ مهر مامانم وقت مصاحبه داره. همسر هم نمیاد که البته چه بهتر ! میدونم چرا نمیاد . چون برادرم میاد و نمیتونه حرکاتی که باعث ناراحتی من میشه رو جلو اون انجام بده . منم اصلا یک کلام بهش نگفتم میایی یا نه
خیلی حرفا دارم بگم که شاید تو یه پست خصوصی برای خودم نوشتم . یک کلام میگم این روزا برام روزای خوبی نیست ...اصلا خوب نیست. امیدوارم هر چه زودتر تموم بشن
میگن خدا نوره....
قلبت که بشکنه راه واسه نفوذ نور بیشتر میشه و خدا محکمتر بغلت میکنه.....💔💔
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی